یک سروده با عنوان « علی ، شاه بیت غزل های عاشقی »

از راه می رسد ، شب دیدار آخر است

مسجد ، قرار آخر دیدار حیدر است

دریا دلی که کوه شکیبایی است وعلم

او وارث رسالت و راه پیمبر است

مردی که باغبان نهال امامت است

دلداده ای که عاشق زهرای اطهر است

مردی که بی ولایت او هر عبادتی

بی محتوا وناقص و بی اصل و ابتر است

مردی که ذوالفقار عدالت به دست اوست

لب تشنه ایم و اوست که ساقی کوثر است

صد زخم بر تن او مانده از « احد »

اما هنوز فاتح « بدر» ست و « خیبر » ست

+++

مسجد نرو ، بمان ، دلمان شور می زند

امشب هوای کوفه پراز فتنه وشر است

مردی که آشنای شب و چاه ونخل هاست

در سجده بی قرار رسیدن به دلبر است

وقتی که لب به نام خدا می گشاید او

محراب ومسجد از نفس او معطر است

مردی که شاه بیت غزل های عاشقی ست

در خون فرق خویش سحرگه شناور است

امشب یتیم کوفه به شوق رسیدنش

چشم انتظار دیدن او ، چشم بر در است

درماه پرفضیلت مهمانی خدا

از داغ هجر اوست که چشمانمان تر است

++

فردای بی « علی » پر از بغض بی کسی ست

صبحی که بی « علی » ست ، یقین شام دیگر است .  

التماس دعا-احمدفرجی-تیر94